متهم ردیف چهارم به قلم فاطمه علی آبادی
پارت شانزده :
بیتوجه بلند شدم و سینیام از روی میز برداشتم. حوصلهی کل کل با مهین فضول را نداشتم.
- شادی مهری، دفترِ زندان؛ شادی مهری، دفترِ زندان.
با شنیدنِ صدای بلنگو، سینی را روی میزِ کنارِ سالن گذاشتم و بیتوجه به مرجان به سمتِ در رفتم. داخلِ دف ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Zarnaz
۲۰ ساله 00به ارمیا شک ندارم بنظرم کاری نکرده 😊شایدم کرده باشه این رمان هیچ چیزش قابل پیش بینی نیست 😍ودلم برای مرجان خیلی سوخت اینطوری داشت گریه میکرد کارش آزاد بشه😪❤️من تارگتم رو نسرین درازه و مه لقا فعلا😎